سفرنامه مشهد (قسمت دوم)
پنج شنبه حدود ساعت 12 از یکی از آتلیه های مشهد که خیلی تعریفش را شنیده بودم وقت داشتیم. سه ساعتی اونجا بودیم. تسنیم همه کاری اونجا کرد: بازی کرد و خندید و جیغ کشید و خسته شد و پوشکشو عوض کردیم و خوابید. 7 تا از عکساشو انتخاب کردیم: یکی سه تایی و یکی خواب و بقیه هم تکی و بیدار و خندان عصر هم اولین غذاشو مامانی اش بهش داد(البته به جز شیر من ) خیلی خوشحالم که شروع غذاش در حریم رضوی بود. اذیت نکرد و ماشاالله خیلی راحت خورد: آرد برنج با یه کوچولو نبات و آب را پذاشتیم بجوشه تا قوام بیاد بعد هم یه کم شیرم را ریختم توش بعد از نماز مغرب هم رفتیم حرم. آخه تسنیم خواب بود و آب هم قطع. من هم میخواستم دخملی را تمیز و غسل کرد...